برای نیمه‌ی دیگرم که در سکوت و تاریکی نشسته، برای همان نیمه که از همه، حتی از خودش هم رخ فرو بسته و خاموش مانده، همان که گمان کرد دیگرانی مدام جور دیگری در موردش فکر کرده‌اند، همان که حتی خودش را هم در آینه نمی‌شناسد، می‌نویسم. همان نیمه‌ی دیگرم که لبخند نزد، اشک نریخت، اخم نکرد، نگاه کرد و رد شد، همان نیمه که نزدیکِ پُرشناخت! هم نشناختش! همان که صبح زود وقتی شاید خواب بودی برایت صدقه کنار گذاشت، دست به زخمش کشید و سوزش زخم تا عمق جانش رفت و‌لی نفرین نکرد. همان نیمه ,نیمه‌ی دیگرم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله هشت مجسمه فایبرگلاس | مجسمه رزین کابینت کلاسیک فروش انواع تحقیق و مقاله برای تمامی علوم دانلود کلیپ جدید سینمایی https://ooscafe.com ترجمه تخصصی و ترجمه مقاله پارس68 ایرانیان گوگل